محل تبلیغات شما

تیمار ستان سوسیالیستی
 با حیرت آغاز شدی
با دو ماهی درحال پرواز
که قرینه ها ی دریای رخسارت را
درمن
به تمّوج می کشانند؟!

در من جنبشی  
در حال شدن است
نه! 
اقیانوسِ پرسش های استومندی ام؟!
نه! از من مهراس!
تو یگانه پاسخی هستی
به سوژه ها و ابژه های گمشده ای که من  نمی دانم!
مثلن غایت نگاه به دو دستی که
تا محو خیابان
همدیگر را می خوانند!
یا دو پایی که از مکتب خانه ی اگزیستانسیال آمده اند
تاابتدای مات تو!
تا انتهای کیش من!

و شاید
 اینها تصاویر گزافی باشند
که من نقطه های هندسی ی چشم هایم را 
از کف داده باشم؟!
برای همین بود
  وقتی به بن بست اخلاقی رسیدم
کلیسای نتردام را به آتش کشاندم!

حالا از نیزه ی  هیچ شوالیه ای 
خونی بر نمی آید !
 و پاپ با ردای بلندش
 کوتاه شده 
 چمباتمه ای
 در خاکستری از رنگ ها
 و آیه های حواریون را
  از کشو جن زده ی آایمری اش 
 بیرون می کشد تا شاید
التیامی باشد برای جمیع کاتولیک ها!
و مسیح در خشم نتردام
باز مصلوب می شود! 
و من
 به پاسخ سوژه ها و ابژه های گمشده ام 
در تو می رسم و رشید می شوم!
آنقدر رشید 
که در قرینه هایت
به پروازی فلکی 
با پلک هایت  رشد می نمایم!

من حتم دارم 
که این دنیایِ گوژپشت
گه گاهی به این خشونت ها ی وحشیِ مدرن
نیاز داشته باشد!
بگذار در  قرینه های ی امپرسیون و اکسپرسیونیسم آن کلیسا
نگاه ها به پاریس 
دودی شوند!
مهم 
لبخند " فوکو"ست
که ما را 
در این تیمارستان سوسیالیستی 
التیام می بخشد!
مهم 
رسیدنِ دو دست محوی ست 
که اکنون هویدا گشته و
تمامی چشم ها را 
در تَله انداخته اند!
مهم 
رسیدن به سوژه ها و ابژه های گمشده ی من
از قرینه هایی ست 
که در حیرت پنحره ها
محو  تو می شوند؟!
مهم
مهمات چشم های توست
که به هر مذهبی اشاره کنی
آنرا
محو می سازم! 

اردی بهشت/۱۳۹۸ 

 

 


    

یار محمد برای من یک دانشکده ی ادبیات است :در ستایش یک دوست

چند شعر میتراییکی از امید حلالی

تیمارستان سوسیالیستی یک شعر میتراییکی از رامین یوسفی

های ,ها ,ی ,تو ,قرینه ,ابژه ,ها و ,ابژه های ,و ابژه ,های گمشده ,سوژه ها

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Physics for all